English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gifted U با استعداد
parted U با استعداد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
inapt U بی استعداد
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
complement U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
capable U با استعداد صلاحیتدار
knack U صدای شلاق استعداد
shift U نوبتی استعداد
shifted U نوبتی استعداد
shifts U نوبتی استعداد
susceptibility U استعداد
turn U استعداد
turns U استعداد
gifted U موید شخص با استعداد
aptitude U استعداد
aptitudes U استعداد
tendencies U توجه استعداد
tendency U توجه استعداد
ingenuity U استعداد
clever U باهوش با استعداد
cleverer U باهوش با استعداد
cleverest U باهوش با استعداد
property U استعداد
art U استعداد استادی
arts U استعداد استادی
strength U استعداد رزمی
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
strengths U استعداد رزمی
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
liabilities U بدهکاری استعداد
liability U بدهکاری استعداد
capability U استعداد پیشرفت
capability U استعداد
unintelligent U بی استعداد
genius U استعداد
geniuses U استعداد
capacities U استعداد مقام
capacities U استعداد
capacities U گنجایش استعداد
capacity U استعداد مقام
capacity U استعداد
capacity U گنجایش استعداد
able با استعداد صلاحیت دار
talented U استعداد
talent U استعداد
talents U استعداد
aptitude test U ازمون استعداد
aptitude tests U ازمون استعداد
versatile U دارای استعداد و ذوق
artistry U استعداد هنرپیشگی
flair U استعداد خصیصه
endowment U استعداد
endowments U استعداد
gift U استعداد پیشکش کردن
gift U دارای استعداد کردن
gifts U استعداد پیشکش کردن
gifts U دارای استعداد کردن
natural U مسلم استعداد ذاتی
naturals U مسلم استعداد ذاتی
verve U استعداد
cleverness U هوشیاری استعداد
indisposition U عدم استعداد
indispositions U عدم استعداد
brilliance U استعداد
potentially U با داشتن استعداد نهانی
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentialities U استعداد
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentiality U استعداد
academic aptitude U استعداد تحصیلی
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
accountable strength استعداد قابل توجه
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
amplitude U استعداد
aptness U استعداد
artistic aptitude U استعداد هنری
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
authorized strength U استعداد مجاز
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
cabiler U استعداد
caliber U گنجایش استعداد
combat power U نیروی رزمی استعداد رزمی
command strength U استعداد یکان
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
division slice U استعداد لشگری
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
effective strength U استعداد رزمی موثر
end strength U استعداد نهایی
fabllibility U استعداد خطا کردن
flatlander U موج سوار کم استعداد
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
habiliment U جامه استعداد فکری
Other Matches
gormless U کم استعداد
ungifted U بی استعداد
susceptivity U استعداد
simpleminded U کم استعداد
predispostion U استعداد
liability to disease U استعداد
talentless U بی استعداد
reproductivity U استعداد هم اوری
resistibility U استعداد مقاومت
sconce U جمجمه استعداد
risible faculty U استعداد خنده
reproductivity U استعداد تولید
indisposedness U عدم استعداد
imitativeness U استعداد تقلید
mechanical aptitude U استعداد فنی
occupational aptitude U استعداد شغلی
palooka U بوکسور بی استعداد
war strenght U استعداد جنگی
child prodigy U بچهبا استعداد
level of strength U میزان استعداد رزمی
level of strength U سطح استعداد رزمی
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
potentialize U دارای استعداد کردن
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
self rating U تعیین میزان استعداد خود
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
one's light s U نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
insusceptibility U عدم استعداد عدم تاثر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com